برچسب ها - فاطمه طالبیان

نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

روایت فاطمه طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت ششم

تا آخرین لحظات منتظر پدر بود و نبی، نبی می کرد

گوشی را می گرفت و کمی حرف می زد و قربان صدقه اش می رفت، اما وقتی گوشی را می گذاشت، می گفت: نه فاطی جان! این نبی نبود، این بابایت نبود. یک سال بعد از شهادت پدرم، ننه فوت کرد؛ در حالی که تا آخرین لحظات منتظر پدر بود و نبی، نبی می کرد.

کد خبر: ۴۶۷۳۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۶

روایت فاطمه طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت پنجم

از خدا بخواه که صبر و تحملت را زیاد کند

سوره والعصر را برایم خواند و گفت: برو حمام، غسل صبر کن و سوره والعصر را زیاد بخوان و از خدا بخواه که صبر و تحملت را زیاد کند.

کد خبر: ۴۶۷۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۸

روایت فاطمه طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت چهارم

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

انسان قادر است به مرحله ای از ایمان برسد که الهاماتی به قلبش وارد شود و چیزهایی را ببیند و در مورد مسایلی آگاه شود که دیگران از آن خبر ندارند. به قول قرآن: فالهمها فجورها و تقويها.

کد خبر: ۴۶۷۳۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۹

روایت فاطمه طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت سوم

یکروز می گویند مرده، یکروز می گویند آزاد شده

بقیه حرفهای اش را نشنیدم. نمیدانم چه طوری خودم را به اتاق رساندم و داد زدم: مامان! مامان! بابا آزاد شده. یک دفعه مامان زد زیر گریه و گفت: یکروز می آیند و می گویند شوهرت زیر شکنجه مرده؛ یک روز می گویند رو به مرگ است؛ یک روز می گویند آزاد شده! من که حرف هیچ کس را باور نمی کنم. خدایا! کمکمان کن.

کد خبر: ۴۶۷۳۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۰

روایت فاطمه طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دوم

روله جان! بزرگوار باش نه بزرگ

یک روز کتاب لقمان حکیم را از توی کتابخانه پدر برداشت و به دستم داد او گفت: بیا بخون ببین لقمان حکیم چه سختی هایی می کشید تا به آن مقام رسید. همین چند روز پیش هم یکی از آن حرف های قشنگ پدر را تکرار کرد: روله جان! بزرگوار باش نه بزرگ.

کد خبر: ۴۶۷۳۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۱

روایت فاطمه طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت اول

بچه ها یک صدا هو می کردند و بغض راه گلویم را بسته بود

بچه ها یک صدا هو می کردند و من با بغضی گلوگیر که داشت راه نفسم را می بست، سرم را پایین انداختم و از همان جا با چشمی گریان و دلی شکسته تا خانه دویدم و خودم را در آغوش مادر انداختم و برایش گفتم

کد خبر: ۴۶۷۳۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۴

پربحث ترین عناوین

نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

تا آخرین لحظات منتظر پدر بود و نبی، نبی می کرد

از خدا بخواه که صبر و تحملت را زیاد کند

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

یکروز می گویند مرده، یکروز می گویند آزاد شده

روله جان! بزرگوار باش نه بزرگ

بچه ها یک صدا هو می کردند و بغض راه گلویم را بسته بود

مسابقه کتابخوانی «اسی انگوری» برگزار می‌‌شود (۱ نظر)

ثبت‌نام در کارگاه‌های آموزشی هنری شاهد و ایثارگر فارس (۱ نظر)

گزارش تصویری اختتامیه هشتمین کنگره بین‌المللی شعر ایثار (۱ نظر)

روز قدس روز احیای اسلام است (۱ نظر)

نگذارید مکتب اسلام به دست اجنبیان از بین برود (۱ نظر)

کربلای ۵ میعادگاه جواد با خدا بود (۱ نظر)

زندگی‌نامه دو فرمانده شهید ارتشی اصفهان

مسابقه فرهنگی «وعده صادق»

مسابقه کتابخوانی «هجوم» برگزار می‌شود+تیزر

آیین پایانی«کارگاه آموزشی نویسندگان نوقلم» برگزار شد

کارگاه آموزشی «نویسندگان نوقلم» تهران بزرگ

اعتقاد راسخش او را به جبهه کشاند

موشن گرافی/ شهدای ارتش شهرستان چرام

وعده صادق / پوستر

شهیدی که به گفته همسرش مزارش خلیج فارس است

غبارروبی و عطر افشانی گلزار شهدای شهرستان کوثر

غبارروبی و عطر افشانی گلزار شهدای مشکین شهر

پدر شهید والامقام «محمدرضا پارچینی» آسمانی شد

سه‌شنبه‌های مهدوی و شهدایی در موزه شهدای اردبیل برگزار می‌شود

«با نوای نینوا»

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل با فرمانده تیپ 37 سپاه اردبیل دیدار کرد

مسابقه کتابخوانی «هجوم» برگزار می‌شود+تیزر